هدیه خدای مهربون

سورپرایز مامان زهرا

عزیزدلم مامان زهرات اینقدر دوست داره که از خیلی سال پیش به فکرت بوده موقعی که دیگه مامانت بزرگ شدو دیگه سنش از عروسک بازی گذشت مامان زهرا همه عروسکامو جمع کرد گفت اینارو برات نگه میدارم تا زمانی که خودت به سلامتی نی نی دار شدی بدم به نی نیت تا باهاشون بازی کنه اون موقع من گفتم واااااااااااااااااااااااااااااااااااای کو تا من بزرگ بشم ازدواج کنم و نی نی دار بشم مامان زهرا گفت صبر کن اون روزم میاد اون موقع خیلی ساده از کنار حرفای مامانیت گذشتم ولی الان میبینم که راست میگفت چقدر زود زمان گذشت چقدر زود من بزرگ شدمو حالا خودم دارم صاحب یه نی نی ناز میشم عشق مامان اینا همه عروسکای دوران بچگی مامانه که کلی باهاشون خاطره دارم مامان ...
10 دی 1391
1